تولید کالایی ساده و سرمایه‌داری – چند نکته

لینک کوتاه: https://wp.me/pb3saw-8D

تولید کالایی ساده و سرمایه‌داری – چند نکته

این نوشته برپایه‌ی تحقیقات دهه‌ی هشتاد قرن گذشته در باره‌ی تولید کالایی ساده به نگارش در آمده است و به سه نکته در باره‌ی این شیوه‌ی تولید اشاره می‌کند: 1 – تمایز تولید کالایی ساده با واحدهای کوچک سرمایه‌داری. 2 – پاسخ به این پرسش که آیا تولید کالایی ساده در جامعه‌ی سرمایه داری زوال میابد، یا به شکل‌های نوینی در کنار سرمایه‌داری باز تولید می‌شود. 3 – و سرانجام، تولید کالایی ساده در جامعه‌ی سرمایه‌داری در چه حوزه هایی به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

تولید کالایی ساده به معنای محدودکلمه و درتمایز با تولید کالایی خرد (آن گونه که در پژوهش‌های                                اخیر مصطلح شده است) تولیدکنندگانی را دربرمی‌گیرد،که مالکیت وسایل تولید خویش را در اختیاردارند و تمامی محصول آن‌ها به کالا تبدیل می‌شود (برخلاف تولید کالایی خرد،که فقط مازاد تولید به کالا تبدیل می‌شود). این وضع بیان‌گر این است که بازار به سازوکاری مستقل از انسان‌ها بدل شده است وتولیدکنندگان برای تامین نیازمندی‌ها و فروش محصولات خود به اجبار باید به بازار مراجعه  کنند،این امربه برقراری شرایط گذار به سرمایه‌داری یا سلطه‌ی روابط سرمایه‌داری دلالت می‌کند. بدین‌ترتیب،تولید کالایی ساده با اصطلاح خرده‌بورژوازی مترادف می‌شود .                                                          

    در سه دهه‌ی آخرقرن گذشته شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری در برخی از کشورهای جهان سوم به شیوه‌ی مسلط تولید بدل شد،اما تولید کالایی ساده به‌جای آن‌که در اثر رقابت با واحدهای سرمایه‌داری رو به ورشکستگی و زوال بگذارد،برخلاف انتظار گسترش بیشتری یافت. این امر انگیزه‌ای شد برای تحقیق وبررسی در باره‌ی رابطه‌ی تولید سرمایه‌داری با تولید کالایی ساده دراین کشورها. من در این نوشته‌ی کوتاه تلاش می کنم به چند نکته قابل توجه در این مطالعات اشاره کنم : 

   1 – وجوه تمایز تولید کالایی ساده با واحدهای کوچک سرمایه‌داری

   تولید کالایی ساده و واحدهای کوچک سرمایه‌داری هر دو  به‌طور کامل کالا تولید می‌کنند ومواد اولیه و ابزار کار خود را نیز به شکل کالا از بازارخریداری می‌کنند (برخلاف تولید کالایی خرد که تنها مازاد تولید خود را به شکل کالا دربازاربه فروش می‌رساند). بدین منوال،هردوشکل الزاما به بازار وابسته‌اند،وصرفا در شرایط گذار و برقراری سرمایه‌داری قادربه ادامه حیات خود هستند. اما درعین حال،این دو شکل ازجهات متعددی از یک دیگر متمایز می‌شوند : الف – تولید کالایی ساده به شکل موقت وبسیارمحدود (یعنی یک تا دو نفر) از کارمزدی استفاده می‌کند،در حالی که سرمایه‌داری کوچک بیشتر و به‌طورمنظم ودایمی (بیش از سه نفر) به اشتغال کارمزدی می‌پردازد. ب – در تولید کالایی ساده به علت استفاده محدود از کارمزدی،تقسیم کار فنی (تقسیم کار در روند کار هر واحد تولیدی) وجود ندارد و به همین علت بارآوری پایین است. اما درسرمایه‌داری کوچک تقسیم کارفنی به میزان محدود وجود دارد و بارآوری بالاتر است. ج – تولید کالایی ساده مازاد تولید اندکی دارد و قادربه انباشت و بازتولید گسترده نیست. اما سرمایه‌داران کوچک با توجه به بارآوری نسبتا بالاترمی‌توانند انباشت کنند،اما این انباشت بیش‌تر انباشت ثروت است تا انباشت سرمایه،یعنی بیش‌تر صرف ارتقاء وضع معیشتی (مانند خرید منزل یا اتومبیل وغیره) می‌شود تا گسترش تولید.(1)

   2 –  زوال تولید کالایی ساده یا بازتولید آن در اشکال نوین

   درک سنتی مارکسیسم از تولید کالایی ساده دچار دو کاستی است: نخست – این‌که تولیدکنندگان کوچک ومستقل کالا یا به عبارتی خرده‌بورژوازی را با سرمایه‌داران کوچک یکسان می‌انگارد. شاید اصطلاح خرده‌بورژوازی (Petty-Bourgeoisie , Kleinbürgertum) خود منشاء این اشتباه باشد،اما درآثارمارکس و در مطالعات اخیر همان‌گونه که پیش‌ترگفته شد،این دو طبقه متمایز از یک دیگرند.

   دوم – در درک سنتی خرده‌بورژوازی طبقه‌ای گذرا است،که با تولید برای بازاربه صحنه‌ی گذار به سرمایه‌داری قدم می‌گذارد و با سلطه‌ی سرمایه‌داری درجریان رقابت با سرمایه‌های بزرگ و کوچک  و رقابت درونی تجزیه شده و سرانجام به‌عنوان طبقه زوال می‌یابد .ظاهرأ برخی جملات «بیانیه‌ی کمونیست» درشکل‌گیری و تایید چنین دیدگاهی دخیل بوده است:

   «لایه‌های میانی تاکنون موجود،تولیدکنندگان خرد،کسبه،صاحبان درآمدهای اندک،پیشه‌وران ودهقانان همگی تا سطح پرولتاریا نزول می‌کنند. برخی به این دلیل  که سرمایه‌ی ناچیزشان برای راه‌اندازی صنعت بزرگ کافی نیست و در رقابت با سرمایه‌داران بزرگ ورشکست می‌شوند و برخی دیگر به این سبب که مهارت‌شان در برابر شیوه‌های نوین تولید ارزش خود را از دست داده است.» (2)                                                                                                                                   

   و در بخش «سوسیالیسم خرده بورژوایی»:

 «درکشورهایی که تمدن جدید رشد کرده است،یک خرده‌بورژوازی جدید نیز شکل گرفته است که میان پرولتاریا و بورژوازی نوسان می‌کند … با گسترش صنعت بزرگ،لحظه‌ای فرا می‌رسد که این طبقه به‌عنوان بخش مستقلی ازجامعه‌ی نوین بکلی ازمیان رفته و در تجارت،صنعت و کشاورزی جای خود را به سرکارگرها و کارکنان اداری می‌دهد.» (3)

   به نظر هال دریپر تز زوال خرده‌بورژوازی نتیجه‌ی تاکید یک جانبه بر جملات بالا است،و برای به دست آوردن تصویر کامل‌تری از دیدگاه مارکس باید به فرازهای دیگری از»بیانیه‌ی کمونیست» نیز توجه داشت، مانند:

   «بورژوازی به همان مقیاس که رشد می‌یابد و سرمایه‌اش بیش‌تر می‌شود، تمام طبقاتی را که از قرون وسطی باقی مانده‌اند به پشت صحنه می‌راند.» (4)

وهم چنین: «خرده‌بورژوازی به‌عنوان بخش مکملی از جامعه‌ی بورژوایی همواره از نو شکل می‌گیرد.» (5)

   بدین منوال، می‌توان نظر مارکس را در باره‌ی خرده‌بورژوازی به شکل زیر خلاصه کرد:  جامعه‌ی سرمایه‌داری از دو طبقه‌ی اصلی، یعنی بورژوازی و پرولتاریا تشکیل شده است و خرده‌بورژوازی و سایر طبقات به جا مانده از جامعه‌ی گذشته به پشت صحنه‌ی مبارزه‌ی طبقاتی رانده می‌شوند. خرده‌بورژوازی هر چند در شکل سنتی خود رو به زوال می رود، اما در پیوند با سرمایه‌داری ومطابق با فن آوری‌ها وسازمان‌دهی‌های جدید روند کار، دراشکال نوین بازتولید می‌شود. درتولید  به شکل نظارت واداره، درگردش به صورت خرده‌فروشی و در به اصطلاح خدمات (به نظرمارکس، تعمیر وسایل مصرفی ادامه‌ی تولید درمصرف است) به شکل تعمیر کالاهای مصرفی با دوام مانند اتومبیل، وسایل الکتریکی خانگی و غیره.  آثار اقتصادی مارکس این نظر را تایید می‌کنند، به‌عنوان نمونه، نقد او به ریکاردو به دلیل نادیده گرفتن نقش طبقه‌ی متوسط:

   «آن‌چه را که او فراموش می‌کند مورد تایید قرار دهد، افزایش مداوم طبقات متوسط است که بین کارگران از یک سو و سرمایه‌داران از سوی دیگر قرار دارند و به میزانی فزاینده وتا حد زیادی به شکل مستقیم از درآمد تغذیه می‌کنند و بارسنگینی بردوش پایه‌ی کارگری به شمار می‌آیند، اما امنیت اجتماعی و قدرت ده هزار نفر بالای جامعه را بیش‌تر می‌کنند.» (6)

   او در نقد مالتوس، حتی به افزایش طبقات متوسط و کاهش نسبی پرولتاریا اشاره می‌کند:

   «بالاترین امید او- که او خود آن را کم و بیش ناکجا آبادی می‌داند – امکان  رشد شمار طبقه‌ی متوسط و کاهش نسبی پرولتاریاست، تا آن‌جا که بخش کوچک‌تری از کل جمیعت را تشکیل دهد (هرچند به‌طورمطلق افزایش می‌یابد). این در واقع مسیری است که جامعه‌ی بورژوایی در آن گام بر می‌دارد.» (7)

   در واقع، با گسترش تجارت، افزایش جمیعت و پیشرفت وسایل حمل ونقل امکان رشد تولیدکنندگان کوچک و مستقل درکنار سرمایه‌داری و در شاخه‌هایی از تولید که رقابت با سرمایه‌داری آسان‌تر است فراهم می‌شود . در کشاورزی، اقتصاد معیشتی جای خود را به کشت محصولاتی می‌دهد که صرفا برای فروش در بازار کشت می‌شوند، مانند چغندر قند، دانه‌های روغنی، پنبه، غلات و غیره. در صنعت، بیش‌تر در رشته های کاربرکه امکان رقابت با سرمایه‌داری برای تولیدکنندگان کوچک بیش‌تر است، مانند نساجی، مواد غذایی، نجاری، فلز کاری وغیره. در رشته‌های سرمایه‌بر، صرفا به شکل مقاطعه کاری برای شرکت‌های بزرگ. اما در تجارت و توزیع  که به سرمایه کم‌تری نیاز دارد، نقش واحدهای کوچک به مراتب بیش‌تر است .

   در آغاز رشد سرمایه‌داری، تولیدکنندگان کوچک با شتاب بیش‌تری افزایش می‌یابند، اما در ادامه آهنگ رشد آن‌ها کندتر می‌شود. و هر بار با  ورود یک فن‌آوری و محصول جدید، نظیرتولید کالاهای مصرفی با دوام، فن‌آوری اطلاعاتی، گردش‌گری وغیره، این بخش از اقتصاد نیز به شکل مشاغل نوینی بازتولید می‌شود. سنجرآیتا رشد واحدهای کوچک را در ترکیه بین سال های  1927 تا 1975 به شکل زیر نشان می‌دهد:

            سال                     تعداد واحدها                  نرخ افزایش

                 1927                    63.185                            ؟

                 1950                   79.713                            %21

                 1963                  157.759                          %49

                  197                   170.12                           %6.1

  باید توجه داشت که واحدهای بزرگ صنعتی تقریبا درهمین مدت 1963 تا 1976 از لحاظ تعداد و میزان اشتغال با شتاب بیش‌تری، یعنی 10.5% در سال افزایش یافتند (8). کاهش نسبی تعداد واحدهای کوچک ومستقل علاوه بر ترکیه، در کشورهایی که در دهه‌های هفتاد و هشتاد قرن گذشته شاهد رشد سرمایه‌داری بودند، نیز مشاهده می‌شود، مانند مکزیک و برزیل (9).

   3- حوزه‌ی فعالیت تولید کالایی ساده

   همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، تولیدکنندگان مستقل و کوچک بیش‌تردررشته‌های کاربر فعالیت می‌کنند، و در این رشته‌ها کم‌تر با رقابت سرمایه‌های بزرگ روبرو می‌شوند. یکی از این رشته‌ها تعمیر و نگهداری تراکتور وماشین‌های کشاورزی، اتومبیل و نظایر آن وهم چنین وسایل مصرفی با دوام مانند یخچال، تلویزیون وسایر وسایل الکتریکی است، که خود محصول رشد سرمایه‌داری به شمارمی‌آیند. درترکیه سال‌های 1970 و 1980، این بخش 16%  از صنایع کوچک را تشکیل می‌داد (10).

   بخشی دیگر از تولیدکنندگان کوچک  درصنایع  ساختمانی کارمی‌کنند، که خود محصول رشد شهرنشینی است. کارگاه‌های کوچک نجاری، فلزکاری، برق‌کاری وغیره همگی دراین رشته فعالیت دارند. درترکیه در همان دوران، این بخش یک پنجم از تولیدکنندگان کوچک را در بر می‌گرفت. صنعت پوشاک و مواد غذایی دو بخش مهم دیگری است که تولیدکنندگان کوچک در آن نقش قابل ملاحظه‌ای ایفا می‌کنند. رشته‌های نام برده چهار پنجم ازتولیدکنندگان خرد ومستقل در ترکیه را در بر می‌گرفتند، و فقط 10% از کل فرآورده‌های صنعتی را تولید می‌کردند (11). افزون بر این در دهه‌های هفتاد و هشتاد قرن گذشته، بخش کوچکی از تولیدکنندگان خرد به شکل مقاطعه  برای صنعت بزرگ و رشته‌های سرمایه‌بر قطعه‌سازی می‌کردند.

   واما در رشته‌ی تجارت و توزیع . انگلس در سال 1865 در جزوه‌ی » مساله‌ی نظامی پروس و حزب کارگر آلمان» نوشت:

   «خرده‌بورژوازی جایگاه خود را بیش‌تر در توزیع کالاها جستجو می‌کند تا در تولید آن‌ها. حرفه‌ی اصلی او خرده‌فروشی است.» (12)

   در کشورهای در حال رشد تا دهه‌های آخر قرن بیستم هنوز سرمایه‌گذاری در توزیع خرد در سطح نازل‌تری قرار داشت و به همین علت به بیان انگلس واحدهای کوچک در خرده‌فروشی حضور چشم گیری داشتند.

   مواد اولیه  و ابزار کار مورد نیاز تولیدکنندگان کوچک غالبا به وسیله‌ی شرکت‌های صنعتی تولید می‌شود و آن‌ها از این نظر به سرمایه‌داری وابسته‌اند  و معمولا هم این وسایل را از شرکت‌های بازرگانی و به شکل قسطی خریداری می‌کنند. طبق بررسی‌های   آیتا در ترکیه، از هر ده تولید کننده کوچک نه نفر وسایل مورد نیاز خود را از بازرگانان خریداری می‌کند. دو سوم آن‌ها  بهای وسایل خریداری شده را به اقساط  دوازده ماهه وبا بهره بالا (حدود 10%) می‌پردازند، که بیان‌گر بهره‌کشی از تولیدکنندگان کوچک از سوی سرمایه‌ی تجاری و بانکی است.(13)

   در خاتمه باید به این نکته توجه داشت که تولیدکنندگان کوچک از دو جهت تحت تاثیر رقابت قرار دارند: ازیک سو، رقابت و بهره‌کشی سرمایه‌داران، و از سوی دیگر، رقابت  در صفوف خود تولیدکنندگان کوچک که به تفکیک و تجزیه‌ی طبقاتی در درون آن‌ها منجر می‌شود. اما با کاربرد یک فن آوری نوین  در تولید و به وجود آمدن  یک شاخه‌ی  جدید از تولید سرمایه‌داری، دوباره گروهی از تولیدکنندگان کوچک درکنار آن شکل می‌گیرد.

   من  دراین نوشته‌‌ی کوتاه  تلاش کردم چند نکته  از پژوهش‌های اواخر قرن بیستم  در باره‌ی تولیدکنندگان کالایی کوچک (خرده‌بورژوازی) را با خوانندگان علاقه‌مند  در میان بگذارم.

   یادداشت ها

1-  Ayata,Sencer.1986. Economic Growth and Petty Commodity ProductioninTurkey.Social Analysis .No 20. P. 77- 90                                                                                                

2 –     Manifest der Kommunistischen Partei,Marx Engels Werke,Bd.4,S. 459-493 

3 – همان منبع

4 – همان منبع

5 – همان منبع

6 –Theories of Surplus Value II,MEW 26.2. S. 576 .                                              

7 – Theories of Surplus Value III ,MEW , 26.3. S. 57.                                             

8- منبع شماره یک

9 –  Kowarick,L.1979. „Capitalism and Urban Marginality in Brazil” in Ray          Bromley & C.Gerry eds.Casual Work and Poverty in Third World Cities            

10– Kandiyoti,D. 1975.” Social Change and Social stratification in a Turkish Village”,Journal of Peasant Studies,vol.2,No.2 ,P. 206-219                              

11 – منبع شماره یک

12 – Marx Engels Werke,Bd. 16. S. 67                                                                   

13 – منبع شماره یک

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s