نقش طبقه‌ی کارگر در کمون پاریس

رهبری سیاسی رویدادهای انقلابی کمون پاریس در دست کدام طبقه قرار داشت؟ این پرسشی است  مجادله‌برانگیز که تاریخ‌نگاران کمون درباره‌‌ی آن نظرات مختلفی ابراز می‌کنند: برخی مانند رابرت تومس (1999)، راجر گلد (1995) [1] پیشه‌وران شهری را فعال‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین طبقه در شکل‌گیری کمون پاریس می‌دانند. در میان ایرانیان، آقای سعید رهنما نیز از این تز دفاع می‌کند. اما به‌ باور گروهی دیگر نظیر ژاک روژری (1964، 1988) و فلوریان گرامس (2014) [2] طبقه‌ی کارگر در رویدادهای انقلابی کمون نه تنها از لحاظ مشارکت، بلکه در ابتکار عمل و طرح اندیشه‌های نو نیز نقش رهبری را ایفا کرده است

کمون پاریس و دیکتاتوری پرولتاریا

نوشته‌ی پیشِ رو گام کوچکی است در راستای تدوین مشخصات کلی جامعه‌ی بدیل، که صرفا به تجربه‌ی کمون و نظرات مارکس و انگلس درباره‌ی آن می‌پردازد. در گام‌های بعدی به بررسی سایر تجربیات انقلابی و بحث و گفتگو در باره‌ی نظریه‌پردازانی نیاز داریم که دغدغه‌ی جامعه‌ی بدیل چراغ راه‌شان بوده است. بدیهی است که بدون مشارکت جمعی پیمودن این راه میسر نیست.

نولیبرالیسم: یک پروژه‌ی ایدئولوژیک

از اواخر قرن نوزدهم لیبرالیسم کلاسیک با دشواری‌های عدیده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کرد، از یک‌سو اعتلای جنبش کارگری و احزاب سوسیالیست و از سوی دیگرغلبه‌ی انحصارات و رقابت کشورهای امپریالیستی، سیاست‌های حمایتی و نظامی‌گری فزاینده که سرانجام به جنگ جهانی اول منجر شد. واکنش‌ لیبرال‌ها در برابراین دشواری‌ها دو شکل داشت: نخست- عقب‌نشینی نسبی در برابر اعتلای جنبش کارگری و پذیرش محدود و مشروط حقوق کار و اتحادیه‌ها. در سال 1905 حزب لیبرال در انگلستان در برابر جنبش کارگری در حال پیشرفت و حزب کارگر که در 1900 تأسیس شده بود، لیبرالیسم نو را تبلیغ می‌کرد.

مارکسیسم و دیکتاتوری پرولتاریا/بخش دوّم: کمون پاریس/ ح. آزاد

گفتار حاضر در باره‌ی «دیکتاتوری پرولتاریا» شامل دو بخش است: بخش نخست، خلاصه‌ای است از اثر هال دریپر در این مورد. او در این اثر نشان می‌دهد که معنای اصطلاح دیکتاتوری در نیمه‌ی قرن نوزدهم با معنای امروزی آن متفاوت بود و هدف مارکس از کاربرد این اصطلاح صرفا «حاکمیت سیاسی پرولتاریا » به شکل سیاسی جمهوری دموکراتیک بود، نه آن چنان‌که اگوست فون هایک در «راه بندگی» می‌نویسد «خودکامگی» و «از بین بردن آزادی‌های فردی». و هم‌چنین اثبات این نکته که این اصطلاح نه ملهم از بلانکی، بلکه کاملا در نقد نظرات او بود. بخش دوم، کمون پاریس را به‌عنوان یک نمونه‌ی مشخص تاریخی از دیکتاتوری پرولتاریا مورد بررسی قرار می‌دهد.
ح. آزاد

مارکسیسم و دیکتاتوری پرولتاریا بخش اول: هال دریپر/ ح. آزاد/ تارنمای واکاوی سوسیالیستی

گفتار حاضر در باره‌ی «دیکتاتوری پرولتاریا» شامل دو بخش است: بخش نخست، خلاصه‌ای است از اثر هال دریپر در این مورد. او در این اثر نشان می‌دهد که معنای اصطلاح دیکتاتوری در نیمه‌ی قرن نوزدهم با معنای امروزی آن متفاوت بود و هدف مارکس از کاربرد این اصطلاح صرفا «حاکمیت سیاسی پرولتاریا » به شکل سیاسی جمهوری دموکراتیک بود، نه آن چنان‌که اگوست فون هایک در «راه بندگی» می‌نویسد «خودکامگی» و «از بین بردن آزادی‌های فردی». و هم‌چنین اثبات این نکته که این اصطلاح نه ملهم از بلانکی، بلکه کاملا در نقد نظرات او بود. بخش دوم، کمون پاریس را به‌عنوان یک نمونه‌ی مشخص تاریخی از دیکتاتوری پرولتاریا مورد بررسی قرار می‌دهد.
ح. آزاد

تولید کالایی ساده و سرمایه‌داری – چند نکته

تولید کالایی ساده به معنای محدودکلمه و درتمایز با تولید کالایی خرد (آن گونه که در پژوهش‌های اخیر مصطلح شده است) تولیدکنندگانی را دربرمی‌گیرد،که مالکیت وسایل تولید خویش را در اختیاردارند و تمامی محصول آن‌ها به کالا تبدیل می‌شود (برخلاف تولید کالایی خرد،که فقط مازاد تولید به کالا تبدیل می‌شود). این وضع بیان‌گر این است که بازار به سازوکاری مستقل از انسان‌ها بدل شده است وتولیدکنندگان برای تامین نیازمندی‌ها و فروش محصولات خود به اجبار باید به بازار مراجعه کنند،این امربه برقراری شرایط گذار به سرمایه‌داری یا سلطه‌ی روابط سرمایه‌داری دلالت می‌کند. بدین‌ترتیب،تولید کالایی ساده با اصطلاح خرده‌بورژوازی مترادف می‌شود .

1 2 3 4 5