گروندریسه متنی است که همچنان مورد علاقهی مفسران مارکس قرار دارد. برخی مؤلفان معتقدند که به اصطلاح «قطعهای در باب ماشین» برای نظریهی مارکسی «زوال»¬ سرمایه¬داری، سندی اساسی به شمار میرود. نوعی نظریهی «فروپاشی سرمایهداری»، یا دستکم توصیف روندی است که طی آن یک شیوهی جدید تولید ظهور میکند. شیوهای که سرمایهداری خود آن را ایجاد میکند، اما با منطق سرمایهداری در تضاد قرار میگیرد. در این تفسیرها، نتایج «قطعهای درباب ماشین» بدیهی انگاشته میشود. اما نتایج «قطعه¬ای درباب ماشین» از یک سو، از درکی یکجانبه از بحران ریشه میگیرد که از اوایل دههی 1850 در افکار مارکس وجود داشت، و از سوی دیگر، برخی کاستیها در صورتبندی مقولههای اصلی گروندریسه مشخهی آن است. در سالهای بعد، مارکس هر دوی این بدفهمیها را برطرف کرد. در جلد یکم سرمایه، هنگام بررسی تولید ارزش اضافی نسبی، ما به نقدی ضمنی از «قطعهای درباب ماشین» برخورد میکنیم.
