از هنگام دریافت درخواست شرکت در این کنفرانس، و تأمل دربارهی موضوع، طنز کوچکی به ذهنم خطور کرده است. سالها پیش، من در نخستین سیر و سیاحت نظری دربارهی تاریخ دولت انگلیس، با موضوعی درگیر شدم که در میان چپ بریتانیا نفوذ بسیار داشت، و بهاصطلاح به تز نایرن ـ اندرسون شهرت یافته بود. پری اندرسون و تام نایرن بر این باور بودند که بریتانیا در یک بحران اقتصادی بهسر میبرد، چون اقتصادی اساساً عقبمانده و دولتی پیشامدرن دارد، و به این دلیل در این وضعیت به سر میبرد که یک انقلاب بورژوایی به معنای خاص را پشت سر نگذاشته است.(1) البته، تلقی رایج از انقلاب، نمونهی فرانسه بود. اما اندرسون و نایرن، بهشکل غیرمنصفانهای بریتانیا را در برابر عمدهترین دولتهای اروپای غربی قرار میدادند؛ بدون حذف آلمان که دقیقاً از چنان موفقیت اقتصادی برخوردار بود که بریتانیا فاقد آن بود. استدلال من در برابر تز نایرن-اندرسون در یک کلام این بود که بریتانیا نهتنها در شمار عقبماندهترین دولتها در بین دولتهای عمدهی اروپایی قرار ندارد، بلکه از کاملترین فرهنگ بورژوایی نیز برخوردار است.(2)
