ربارهی مختصات نظام مناسبات بینالمللی چه در میان مارکسیستها با مخالفان نظری آنها، و چه در میان خود مارکسیستها تفاوتهای آشکار و حتی تبیینهای متضاد وجود دارد. یکی از حوزههایی که جریان جدید چپ به تصور روشنی از آن نیاز دارد، تبیین نظام مناسبات بینالمللی، سرشت آن، ویژگیها و دورنمای تحولات آتی است. بدون این چشمانداز، برخورداری از استراتژی معطوف به سوسیالیسم بهدشواری امکانپذیر است چراکه سوسیالیسم دراساس پروژهای جهانی است. از این رو در این نوشتار تلاش میکنیم آرای دو تن از نظریهپردازان معاصر را با اتکا به آثار آنها معرفی کنیم. آنها در این خصوص رویکرد معینی دارند که از رویکردهای دیگر متمایز است. ما در این نوشتار میکوشیم از منظر لیو پانیچ و سام گیندین به صورت فشرده خاستگاه نظام مناسبات بینالمللی پیش از جنگهای جهانی اول و دوم، بعد از جنگ دوم و از دههی هفتاد به بعد، ویژگیهای آن، نقش امپراتوری امریکا در این بلوک، رقابت و وحدت درون آن و سرانجام شرایط مبارزه علیه آن را به شکل تزهایی ارائه کنیم .