در پی انتشار دو مطلب در سایت «واکاوی سوسیالیستی»، اولی مطلبی از هال دریپر با عنوان «آخرین «وصیتنامه»ی انگلس؛ یک کمدی تراژدیک» که حسن آزاد آن را ترجمه کرده بود و دومی مطلبی نوشتهی حسن آزاد با تیتر «مارکس و انگلس و به اصطلاح «چشمپوشی» از استراتژی انقلابی» بر آن شدیم تا با او در مورد ادعاهایی گفتوگو کنیم که در چند وقت اخیر از سوی افراد گوناگون و با اهدافی مختلف مطرح شده اما ادعای مشترک همهی آنها، گاه حتا با استناداتی مشترک، این است که مارکس و انگلس بعد از تجربهی شکستها و ناامید شدن از گذار انقلابی از سرمایهداری، سرانجام و در سالها، و چه بسا دهههای پایانی زندگیشان به این نتیجه رسیده بودند که تنها راه و امکان گذار از سرمایهداری، گذاری مسالمتآمیز و رفرمیستی است. در این گفتوگو به ویژه بر برخی ادعاهای سعید رهنما تمرکز کردیم که در مطالب متعددی تلاش کرده ادعای خودش را اثبات کند. در این گفتوگو صحت و سقم این استنادات را جویا شدیم و نگاهی انداختیم به آنچه که مارکس و انگلس در مورد گذار از سرمایهداری نوشتهاند، شرایط زمانهی آنان را بررسی کردهییم و سرانجام به این پرسش پرداختهییم که آیا مارکس و انگلس واقعن رفرمیست شده بودند؟
