رزا لوگزامبورگ بیشتر به خاطر نوشتهها و مواضع سیاسیاش شهرت دارد، مانند موضع درخشان او در بارهی پیوند ضروری بین سوسیالیسم و دموکراسی و نقد بلشویکها بهخاطر رعایت نکردن این اصل، وهمچنین هشدارهای مکرر او به سوسیال دموکراسی در بارهی برگشتپذیر بودن دستآوردهای سیاسی و اقتصادی درجامعهی سرمایه داری: به نظر او هیچ مانع ساختاری و تکاملگرایانه در برابر این بازگشت وجود ندارد بجز تغییر توازن طبقاتی بهنفع طبقات حاکم. پیروزی فاشیسم و نئولیبرالیسم شواهدی است روشن بردرستی هشدارهای او. اما نظرات اقتصادی او بهویژه در میان فارسی زبانان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به همین دلیل ما تلاش میکنیم در یک برنامهی گفتاری درسه بخش به نظرات اقتصادی او بپردازیم: بخش نخست- نقد رزا به شمای بازتولید مارکس. بخش دوم – نقد رزا به شمای بازتولید مارکس (قسمت دوم). بخش سوم – نظرات رزا لوگزامبورگ در بارهی امپریالیسم و مزد

طبقهی کارگر و درک مارکس از «طبقهی عام» / رنزو لورنته
دفاع از نظریهی مارکسیستی در زمانهی ما وظیفهی آسانی نیست. برای دفاع از این نظریه از ابتدا، موانعی آشنا با سرشتی سیاسی و عملی خودنمایی میکنند: با فروپاشی کمونیسم شوروی در دو دههی پیش، بسیاری مارکسیسم را بهطور قطعی نظریهای «مردود» میپنداشتند، یا در بهترین حالت نظریهای که با شرایط کنونی ارتباطی ندارد. اما دشواریهای دیگر ناشی از این واقعیت است که مفسرانی آکادمیک و غیرآکادمیک و ضدمارکسیسم نظرات مارکس را منحرف و بد جلوه دادهاند؛ اگر نگوییم به شکل کاریکاتور درآوردهاند. از اینرو، وظیفهای بنیادی و تخطیناپذیر محققان، روشنفکران و فعالان همدل با مارکسیسم عبارت است از نیاز به بازبینی و احیای مفهومها، تزها و نظرات مارکس که به شکل نادرستی معرفی شدهاند، و در صورت امکان دفاع از آنها.
یکی از انتقادهایی که هرچندگاهی علیه اندیشههای مارکس- و بهعنوان دلیلی برای ترک کامل آن- طرح میشود این است که نظریهی مارکس الزاماً حاوی باوری است که سی. رایت میلز آن را باور به «متافیزیک کار» مینامد.(1) تا جایی که میدانم میلز (1962, 127, 129; 1963, 256) هیچگاه صورتبندی دقیقی از «متافیزیک کار» به دست نداده است-