علاقهمندی مجدد به مبانی نقد مارکسی بر اقتصاد سیاسی که از اوایل دههی 1970 شروع شده، به بررسی دقیقتر تمایز بین کار مولد و غیرمولد نزد مارکس منجر شده است. اما این امر، بحثهای جدیتری را در مورد تعریف و اصولاً سودمندی کاربرد معیار مارکسیستی برای تمایز بین کار مولد و غیرمولد نیز برمیانگیزد. بحث بین هواداران و مخالفان نقد سرافا دربارهی نظریهی ارزش مارکس، فضای نظری دههی 70 را تحت تأثیر قرار داده بود. اختلاف نظر حول کار مولد و غیرمولد، به معنای دقیق کلمه با دیدگاههای موجود در بحث وسیعتر پیرامون نظریهی ارزش انطباق نداشت.
